غلام میرزا احمد قادیانی که مدعی نبوت بود، عقیده اجتماعی ختم نبوت را انکار کرد، خود و پیروانش را جزء امت اسلامی دانست و عقاید کفرآمیز خود را با استفاده از منبر و منهج امت اسلامی نشر مینمود و از شعایر اسلامی استفادهجویی میکرد؛ یک حرکت اعتراضی در مقابل او برگزار شد، مسلمانان نهضتی به نام ختم نبوت راه انداختند و بالاخره پارلمان حداقل فیصله نمود که قادیانیها یک گروه غیرمسلمان هستند، حق ندارند خود را مسلمان بنامند، به عبادتگاه مسجد بگویند و کسی را به نام اسلام دعوت کنند.
با این حال، این تصمیم نیز کاملاً شرعی نبود، زیرا قادیانیان در حکم مرتد بودند. اگر نظام حاکم اسلامی میبود و نه جمهوری، وظیفه شرعی نظام اسلامی این بود که آنها را به توبه وادار کند و در صورت عدم توبه، مجازات قتلش را بر آنها تطبیق دهد.
به هر حال؛ این تصمیم نیز تا حدی ضامن کامیابی بود، قادیانیان نه میتوانند آشکارا به نام اسلام تبلیغ کنند، نه مدارس خود را به نام اسلام اداره کرده میتوانند، نه عبادتگاههای خود را به نام اسلام و مساجد ساخته میتوانند و نه به اسم اسلام، شریعت، قرآن و سنت جلسات دایره کرده میتوانند.
برعکس، روافض میتوانند همه این کارها را به نام اسلام انجام دهند. به.همین ترتیب، تلاشهای مداوم دولت جمهوری اخوانی ترکیه و رئیسجمهور آن، رجب طیب اردوغان، باعث ایجاد اصلاحاتی در یک کشور سکولار مانند ترکیه شد. یکی از این اصلاحات، بازگرداندن مسجد تاریخی ایا صوفیه به وضعیت پیشین خود بهعنوان مسجد بود. این مسجد در دوره سلطان محمد فاتح رحمهالله ساخته شد، اما توسط مصطفی کمال آتاترک به موزیم تبدیل گردیده بود.
حال، اگر کسی به دلیل سهولتهایی که یک نظام غیرشرعی جمهوری در مقایسه با نظامهای دیگر مانند نظامهای شاهی، نظامهای نظامی یا حتی نظامهای دینی کفرآمیز (مانند هندویزم، بودیزم) و نظامهای کمونیستی فراهم میکند، نظام جمهوری را ترجیح دهد و نوعی همدلی و وفاداری به آن نشان دهد، این عمل کفر محسوب نمیشود. اما اگر این اقدامات در مقابل نظام اسلامی باشد، آنگاه کفر آشکار و صریح است.
نمونهی دیگر آن نجاشی است که هنوز اسلام نیاورده است، نظامش هم نظام کفر است اما پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلّم او را توصیف کرد و به یاران خود اجازه داد که به آنجا هجرت کنند زیرا نظام او عادلانه بود و هیچ ظلمی در کار نبود. چنانکه ابوهاشم صالح بن عواد بن صالح المغامسی در جلد پنجم صفحه ۶ کتاب الأیام النضرة فی السیرة العطرة مینویسد:
ثم جاء الإذن بالهجرة إلى الحبشة، ولم يكن هذا من السماء، وإنما كان اجتهاداً منه ﷺ، وأخبر أن ذلك الملك الذي يوجد في الحبشة، وهو النجاشي ملك لا يظلم الناس عنده، رغم أن النجاشي لم يكن مسلماً، ولا يؤمن بالله ولا باليوم الآخرة، ولا يعرف عنده دين الإسلام، لكن المؤمنين مستأمنون عنده. فأذن النبي ﷺ لأصحابه بالهجرة إلى الحبشة، وهذا هو التعريف الحقيقي لما يسمى باللجوء السياسي اليوم.
بههمین ترتیب، عبداللطیف بن علی بن احمد بن محمد السلطانی القنطری الجزائری (المتوفی ۱۴۰۴ هـ) در جلد اول، صفحه ۸۶ «فی سبیل العقیده الاسلامیه» میگوید:
و عند ما اشتد أذى مشركي قريش على المسلمين شرعوا في الهجرة إلى خارج نفوذ المشركين، فبعض المسلمين هاجروا إلى الحبشة المسيحية، إذ وجدوا في حاكمها (النجاشي) حسن الاستقبال والجوار والرعاية والأمان و سعة الصدر، و هذا لم يجدوه بين أهلهم و في بلدهم مكة، إذ لم يضق صدره من المسلمين، و هم في بلده و إن كانوا مخالفين له في عقيدته و دينه ذلك؛ لأنه مسيحي صميم غيرمتعصب، و لم يكن في قلبه أي حقد على الإسلام و عقيدته، وقد أثنى الله في القرآن عليهم -الحبشة- كما جاء في قوله تعالى: ﴿لَتَجِدَنَّ اَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِيْنَ اٰمَنُوا الْيَهُوْدَ وَالَّذِيْنَ اَشْرَكُوْا ج وَلَتَجِدَنَّ اَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِيْنَ اٰمَنُوا الَّذِيْنَ قَالُوْۤا اِنَّا نَصٰرٰىؕ ذٰلِكَ بِاَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيْسِيْنَ وَ رُهْبَانًا وَّ اَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُوْنَ ٨٢﴾ (سورة المائدة: 82)
در جلد اول، صفحه ۲۹۱ سیرت ابن هشام با روايت ام سلمه رضیاللهعنها نوشته شده است كه وقتی ما در حبشه مهاجر بوديم از پيروزی و فتح نجاشی شادمان میشديم، چون او با ما بسیار خوب بود، یک بار با مرد حبشی دیگر بر سر حکومت و قدرت جنگید، ام سلمه سوگند میخورد که غم بزرگتر از این بر ما نیامده بود، زیرا بیم داشتیم که اگر شخص دیگری به قدرت برسد حق ما را نمیشناسد. از همینرو برای فتح نجاشی دعا میکردیم، میدان جنگ در آن طرف نیل بود، با خود گفتیم چه کسی به میدان نبرد میرود که خبر دقیق بیاورد.
حضرت زبیر بن عوام رضیاللهعنه جوان بود، برای او مشک (توپ) باد کردند و از رود نیل عبور کرد. به میدان جنگ رفت و بعد از مدتی ظاهر شد، با شتاب بازگشت، لباسهایش را تکان میداد و میگفت: «مژده بگیرید! نجاشی پیروز شد و دشمنش نابود گشت.» أمسلمه رضیاللهعنها سوگند یاد میکند که: «به خدا قسم! ما هیچگاه اینقدر خوشحال نشده بودیم.»
حالا اگر نگاه کنیم، نظام نجاشی کفری بود، او نمیتوانست نظام اسلامی را قائم کند اما مهاجرین حکومت را دوست داشتند، چون به آنها پناه داده بود و به خوبی از آنها مراقبت میکرد. بههمین دلیل نجاشی را در مقابل حاکم کافر دیگری دعا میکردند، گرچه نظام نجاشی نیز کفری بود. چنانکه ام سلمه رضیاللهعنها میفرماید:
المهاجرون يفرحون بانتصار النجاشي، قالت: فوالله! إنا لعلى ذلك إذا نَزَلَ بِهِ رَجُلٌ مِنَ الْحَبَشَةِ يُنَازِعُهُ فِي مُلْكِهِ. قَالَتْ: فَوَاللهِ! مَا علمتُنا حَزِنَّا حُزْنًا قَطُّ كَانَ أشدَّ عَلَيْنَا مِنْ حُزْنٍ حَزِنَّاهُ عِنْدَ ذَلِكَ؛ تَخَوُّفًا أَنْ يَظْهَرَ ذَلِكَ الرَّجُلُ عَلَى النَّجَاشِيِّ، فَيَأْتِي رَجُلٌ لَا يَعْرِفُ مِنْ حقِّنا مَا كَانَ النجاشيُّ يَعْرِفُ مِنْهُ. قَالَتْ: وَسَارَ إلَيْهِ النَّجَاشِيُّ، وَبَيْنَهُمَا عَرضُ النِّيلِ، قَالَتْ: فَقَالَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَعَلَى آلِهِ وَسَلَّمَ: مَنْ رَجُلٌ يَخْرَجُ حَتَّى يحضرَ وقيعةَ الْقَوْمِ ثُمَّ يَأْتِينَا بِالْخَبَرِ؟ قَالَتْ: فَقَالَ الزُّبَيْرُ بْنُ الْعَوَّامِ: أَنَا. قَالُوا: فَأَنْتَ. وَكَانَ مِنْ أَحْدَثِ الْقَوْمِ سِنًّا. قَالَتْ: فَنَفَخُوا لَهُ قِرْبَةً، فَجَعَلَهَا فِي صَدْرِهِ، ثُمَّ سَبَحَ عَلَيْهَا حَتَّى خَرَجَ إلَى نَاحِيَةِ النِّيلِ الَّتِي بِهَا ملتقَى الْقَوْمِ، ثُمَّ انْطَلَقَ حَتَّى حَضَرَهُمْ. قَالَتْ: فَدَعَوْنَا اللهَ تَعَالَى لِلنَّجَاشِيِّ بِالظُّهُورِ عَلَى عدوِّه والتمكين له في لَادِهِ. قَالَتْ: فَوَاللهِ إنَّا لعلَى ذَلِكَ مُتَوَقِّعُونَ لِمَا هُوَ كَائِنٌ، إذْ طَلَعَ الزبيرُ وَهُوَ يسعَى، فَلَمَعَ بِثَوْبِهِ وَهُوَ يَقُولُ: أَلَا أَبْشِرُوا، فَقَدْ ظَفِرَ النجاشيُّ، وَأَهْلَكَ اللهُ عدوَّه، ومكَّن لَهُ فِي بِلَادِهِ. قَالَتْ: فَوَاللهِ مَا عَلِمْتُنَا فَرِحنا فَرْحَةً قَطُّ مثلَها.
به موضوع اصلی بر میگردیم؛ مسئله اصلی این بود که آیا همکاری با کفار در مقابله با مسلمانان یک عمل مطلقاً کفر آمیز است یا تفصیل دارد؟
در قسمتهای قبلی این مقاله به صراحت و وضاحت این مطلب را توضیح دادیم که موقف سلف، ائمه چهارگانه، متقدمین و اکثریت متأخرین اهل سنت و جماعت اینست که اگر این عمل مجرمانه مبتنی بر فساد و خبث عقیدوی باشد، ارتداد است؛ و اگر به نفع شخصی یا دنیوی باشد گناه کبیره است ولی کفر نیست. در این باره نصوص و عباراتی روشن و بدون ابهام از سلف و برخی از پیشینیان و مفسران عالیرتبه و جلیل القدر را نقل نمودیم.