تکفیر ناحق و شکل های آن

نویسنده: ابو ایمن

تکفیر ناحق شکلهای متعددی دارد که میتوان به طور خلاصه ذیلا بیان کرد:

۱ تکفیر با امور ظنی و احتمالی:

همانطور که میدانیم یکی از شروط تکفیر؛ صریح بودن دلیل و صریح بودن فعل صورت گرفته شده توسط شخص است.

 به این ترتیب اگر چنانچه دلیل استناد شده محتمل باشد و چندین معنی داشته باشد یا در انجام این عمل کفری از سوی فرد حکم داده شده هر نوع احتمالی وارد شود که در اثبات یقینی آن عمل خلل وارد کند پس بر قاضی شرعی لازم است که از صادر کردن حکم دست نگه دارد.

 مثلا فردی را تکفیر میکنند در حالیکه در عمل انجام گرفته از سوی او دلیل صریحی بر کفر اکبر بودنش وجود ندارد مانند تکفیر به خاطر سوگند خوردن به غیر الله یا حالت دوم تکفیر فردی که تا به حال به قطع وقوع فرد در کفر چگونگی وقوعش در کفر ثابت نشده است . یا فردی را به خاطر جمله ای که دو پهلو و محتمل میباشد تکفیر میکنند.

 ۲ تکفیر با اموری که فکر میکنند فرد مقابل در آینده در آن واقع خواهد شد که اصطلاح ” تكفير بمآل الامور ” مثال : اینکه فردی را به خاطر اینکه با کفار برای مذاکره در مورد اموری جلسه داشته باشد را به حجت اینکه آنان را در آینده بر علیه مومنان تولی خواهد کرد.

۳ تکفیر بر اساس اصل باطل  (مردم بر کفر است) به طور مثال : داعش مردم شام و سایر بلاد اسلام را کافر میداند چرا که آنان در دار کفری که به حکم الله حکم نمی شود و تحت سیطره ی مرتدین بوده زندگی کرده اند و و هنوز در اسلام داخل نشده اند.

۴ تکفیر بر اساس فهم اشتباه از قاعده ( من لم يكفر الكافر فقد كفر):

این طائفه دائما مجبورند تا به صورت سلسله وار تکفیر کنند چرا که از فهم صحیح این قاعده در نزد اهل علم عاجز مانده اند.

و این قاعده همیشه از پر کاربردترین ابزار برای خارج کردن دشمنان خود از میدان بوده و هست آنان هر که را که قصد تکفیرش را داشته باشند با کمی زنجیر بافی بالاخره او را به یک مرتدی کسی که او را به حق یا ه ناحق مرتد می دانند ) نسبت می دهند و او را به خاطر آن مرتد تکفیر می کنند.

همانطور که میدانیم این قاعده مطلق نیست بلکه دارای قیدهایی میباشد از جمله اینکه شامل تکفیرهای اجتهادی نمی شود به طور مثال مجتهدی فردی را که از نظر او معذور نیست تکفیر میکند ولی مجتهد دیگری همان فرد را به خاطر معتبر دانستن مانعی از موانع معذور میداند و تکفیر نمیکند در این حالت مجتهد اولی نمیتواند با استناد به ناقض ذکر شده مجتهد دوم را تکفیر کند.

۵ تکفیر بر اساس قرار دادن مساله ی عذر به جهل از اصل دین:

به گونه ای که اگر کسی جهل را در شرک و کفر اکبر برای تکفیر مانعی معتبر بداند او را تکفیر می کنند به حجت اینکه او اصل دینش نقض شده است چراکه از این سخن چنین برداشت میشود که او کافر را کافر نمی داند و چون هرکس کافر را کافر نداند خود کافر میشود پس به این ترتیب او نیز کافر است.

در حالی که مساله ی عذر بودن جهل در شرک و کفر اکبر از اموری اختلافی بین اهل علم می باشد که قول صحیح بر این است که در این قضیه تفصیل وجود دارد یعنی ممکن است جهل برای فردی عذر باشد ولی برای دیگری عذر نباشد چرا که شرایطی که این دو فرد در آن قرار دارند و یا مساله ای که مرتکب شده اند متفاوت است.

در مورد عذر به جهل اموری مطرح است که به کتاب مستقلی نیاز هست تا مساله روشنتر شود ولی به طور خلاصه باید گفت که این مساله حسب ، زمان مکان فرد و مساله ای که مرتکب شده است متفاوت است همانطور که شیخ الاسلام ابن تیمیه و شاگرد بزرگوارش ابن قیم رحمهم الله تعالی بیان کرده اند.

۶ تکفیر با کبیره مانند تکفیر مرتکبین زنا و سایر گناهان کبیره:

بر اساس همین تکفیر بی دلیل و نا حق استحلال خون کسی را میکنند که مستحق کشته شدن نیست به گونه ای که آنان اصولی را بنا کرده و سپس هرکس با اصول ساختگی آنان مخالفت کند را تکفیر کرده و خونش را حلال میدانند.

Exit mobile version