نویسنده: معاذ بدر
مناطق زیر سایه خلافت داعش:
اطراف جلالآباد از جمعیت خالی شده بودند؛ مردم از ترس داعش به مرکز جلالآباد گریخته بودند. از یک نفر محلی در آنجا پرسیدم: داعش هنوز در مناطقی معدود از ولسوالی شیرزاد وجود دارد، پس مردم چرا از اینجا فرار کردهاند؟ گفت: قاری صاحب! در مورد مشکلاتی که با آن روبرو هستیم به شما چه بگویم؟ هشت (8) ماه از حضور خانوادهام در شهر جلال آباد میگذرد، وسایل خانه اینجاست و من آنها را حفاظت میکنم. کرایهای برای زندگی در شهر وجود ندارد. دعا کنید این فتنهها تمام شوند.
یک پیرمرد دیگر تفنگ قدیمی خود را نزد طالبان آورد و گفت: این تفنگ را بگیرید وقتی به جنگ میروید از آن استفاده کنید تا من در ثواب از بین بردن این شر شریکتان شوم. از این نوع داستانها زیاد اند اما از ترس طولانی شدن مقاله آنها را نقل نمیکنم.
قبل از عملیات الفتح، طالبان محلی ننگرهار با این فتنه روبرو بودند. طالبان به رهبری شیخ امیر محمدعالم حقانی حملات زیادی علیه داعش انجام دادند و خسارات زیادی به داعش وارد کردند اما به گفته یکی از مجاهدان محلی: «زمانی که ما با داعش میجنگیدیم، اردوی ملی افغانستان تانکهای زرهی (همچنین تانکهای آمریکایی) را به مناطقی که از داعش گرفته شده بودند میآورد و هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی از هوا به ما حمله میکردند.» گاهی بسیاری از مجروحان و شهداء زیر آسمان آبی خوابیده بودند و کسی نبود که از آنها مراقبت کند. تنها حدود (52) مجاهد از گروه امیر محمد عالم حقانی به شهادت رسیدند.
قبل از آغاز جنگ هر روز با داعش گفتگو میشد. طالبان تلاش زیادی کردند تا آنها را متقاعد کنند. یک روزی قوماندان نظامی طالبان هنگام صحبت با داعش گفت: شما تسلیم شوید ما چیزی به شما نمیگوئیم، تمام اشیاء مال شماست ما برمیگردیم و میرویم. وی افزود: من تضمین میکنم که هیچکس چیزی به شما نخواهد گفت. به دشمن فرصت ندهید به ما و شما بخندد که اینها کسانی هستند که به نام جهاد باهم میجنگند. به شما اجازه داده خواهد شد که هر جا دوست دارید جهاد کنید. اما او گفت: “شما مشرک هستید، امارت مثل ISA (اداره استخباراتی فاسد پاکستان) است (نعوذ بالله) با ISA قرارداد دارید.”
در پاسخ آنها مبالغه و انحراف وجود داشت؛ اول اینکه مجاهدین را مشرک خواندند و دوم اینکه اتهام واهی و دروغین بستند. این همان اتهامی است که اشرف غنی و اردوی ملی افغانستان به مجاهدین امارت میزدند. آقای شیرمحمد عباس استانکزی، رئیس سابق دفتر سیاسی امارت اسلامی (و معین سیاسی برحال وزارت امور خارجه) پاسخ بسیار خوبی به این اتهام میدهد. او میگوید: «شما میبینید که پاکستان واقعاً در این اتحاد با ناتو (همان اتحادی که به افغانستان حمله میکند) شریک است. تمام اکمالات آمریکا از طریق پاکستان بود، پس چگونه پاکستان میتواند به ما (طالبان) کمک کند؟
تقریباً هر روز با داعش نبرد بود؛ قبل از آمدن ما چندین نبرد رخ داده بود که در آنها یک طالب به اسم «مامک» شهید شده بود. پدر مامک نیز مجاهد بود و در جنگ با آمریکاییها به شهادت رسیده بود. کوهی که مامک در آن به شهادت رسیده بود تحت کنترول داعش بود. وقتی مامک به شهادت رسید دوستانش میخواستند اسلحه را از او بگیرند اما مامک او را محکم نگه داشته بود و ترکش نمیکرد. طالبان تلاش زیادی کردند تا اسلحه را بگیرند اما مامک دستش را محکم گرفته بود. در همین حال مجاهدی جلو آمد و به مامک گفت: «مامک! خداوند شهادتتان را بپذیرد تفنگ را برگردان» پس از آن اسلحه از دست مامک آزاد شد.
پس از رسیدن ما در روز سوم قوماندان جنگ ما حملهای را ترتیب داد که دو تن از دوستان ما در آن شرکت داشتند. یکی از دوستان در دوربین دید در شب متخصص بود. در نبرد شبانه، متخصص دوربین دید در شب بسیار مهم است و معمولاً تمرکز و توجه نیز به او است. داعش در خانههای مردم محلی زندگی میکرد. به محض ورود داعش، مردم محلی منطقه را ترک کرده بودند. داعش جنگجویان خود را داخل خانهها جابهجا نموده و بیرون را ماینگذاری کرده بود. دوستان شب به تعرض رفتند؛ زمانی که به مناطق داعش رسیدند، حمله آغاز شد. طالبان حمله قدرتمندی را آغاز کردند اما خطر انفجار ماینهای زیر زمین وجود داشت. نبرد تمام شب ادامه داشت. داعش به طالبان اجازه نزدیک شدن به خطوط آنها را نمیداد. تعداد زیادی نارنجکهای دستی داشتند و هر از چند گاهی نارنجک میانداختند اما طالبان مصمم بودند که عقبنشینی نکنند!
ادامه دارد…!