زمانیکه خوارج شهر کوفه را تصرف نمودند، امام ابوحنیفه رحمه الله را نزد شان احضار نمودند و برای ایشان فرمودند: ای شیخ! از کفر برگرد و توبه کن، الله متعال توبه کنندگان را دوست دارد.
امام صاحب برای شان فرمود: مه از هر نوع کفر به طرف الله رجوع کرده توبه می کنم.
بعد از ایراد این سخن از طرف امام صاحب، خوارج امام صاحب را رها نمودند، امام صاحب از نزد خوارج حرکت کرده به راه افتاد، خوارج در میان خود شان دوباره به شک افتاد و با یک دیگر شان گفتند که امام صاحب از کفر بر گشته توبه نمود ولی مقصد او از کفر چیزی است که ما بر آن هستیم، امر کردند که امام صاحب را برگردانید.
وقتی امام صاحب دوباره برگشت، بزرگ خوارج برای امام صاحب گفت: شیخ! تو خو از کفر توبه نمودی، مقصد تو از کفر چیزی است که ما بر آن هستیم؟
امام صاحب برای بزرگ خوارج گفت: این سخن را از گمان برایم گفتی و یا بر آن یقین داری؟
بزرگ خوارج گفت: از روی گمان این سخن را برایت گفتم.
امام صاحب برایش گفت: الله متعال می فرماید: { يا أيها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن إن بعض الظن إثم } «ای کسانیکه ایمان آورده ید، از گمان زیاد پرهیز نماید، زیر بعضی گمان ها گناه است.»
این که بالای من گمان کردی، گناه است و از دید شما هر گناه کفر است بناء ابتداء تو از کفر توبه کن بعد صحبت می کنیم.
بزرگ خوارج گفت: شما درست گفتید، من هم از کفر به الله پناه برده توبه می نمایم.
#نکته: در این مباحثه دو درس نهایت بزرگ نهفته است
اول اینکه خوارج نسبت به مسایل دینی در فقدان فقاهت قرار دارند و نمی توانند به صورت واقعی به مقاصد شریعت پی ببرند، و دوم اینکه خوارج همیشه بر علیه مسلمانان و علمای حق شمشیر کشیده در ترور و شهادت آنها مصروف هستند ولی کفار از ایشان در امان اند زیرا خوارج در ادوار تاریخ از ظهور تا انهدام بر شهادت مسلمانان مشغول هستند هیچ فرصتی برای آنها نیست که علیه کفار بجنگند…