مذهب امام محمد رحمهالله در مورد مظاهرة على المسلمین (کمک و همکاری به کافران در مقابله با مسلمانان):
امام محمد بن حسن شیبانی رحمهالله (متوفی ۱۸۹ هـ) از امامان مشهور فقه حنفی که استاد بسیاری از علمای سلف بوده است و امام شافعی رحمهالله در موردش میفرماید: لو شاء أن أقول نزل القرآن بلغة محمد بن الحسن لقلت لفصاحته.
امام مذکور در کتاب السیر الکبیر جلد پنجم، صفحه ۳۵۴ چنین میفرماید:
بَابٌ، الْعَيْنُ يُصِيبُهُ الْمُسْلِمُونَ – قَالَ: وَإِذَا وَجَدَ الْمُسْلِمُونَ رَجُلًا مِمَّنْ يَدَّعِي الْإِسْلَامَ عَيْنًا لِلْمُشْرِكِينَ عَلَى الْمُسْلِمِينَ يَكْتُبُ إلَيْهِمْ بِعَوْرَاتِهِمْ، فَأَقَرَّ بِذَلِكَ طَوْعًا، فَإِنَّهُ لَا يُقْتَلُ، لِأَنَّهُ لَمْ يَتْرُكْ مَا بِهِ حَكَمْنَا بِإِسْلَامِهِ، فَلَا نُخْرِجُهُ مِنْ الْإِسْلَامِ فِي الظَّاهِرِ مَا لَمْ يَتْرُكْ مَا بِهِ دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ، وَلِأَنَّهُ إنَّمَا حَمَلَهُ عَلَى مَا صَنَعَ الطَّمَعُ، لَا خُبْثُ الِاعْتِقَادِ، وَهَذَا أَحْسَنُ الْوَجْهَيْنِ، وَبِهِ أُمِرْنَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿فَيَتَّبِعُوْنَ اَحْسَنَهٗ﴾.
وَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: “لَا تَطْلُبَنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ فِي أَخِيك سُوءًا وَأَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمَلًا”.
وَاسْتُدِلَّ عَلَيْهِ بِحَدِيثِ حَاطِبِ بْنِ أَبِي بَلْتَعَةَ، فَإِنَّهُ كَتَبَ إلَى قُرَيْشٍ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ يَغْزُوكُمْ فَخُذُوا حِذْرَکم.
فَلَوْ كَانَ بِهَذَا كَافِرًا مُسْتَوْجِبًا لِلْقَتْلِ مَا تَرَكَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، بَدْرِيًّا كَانَ أَوْ غَيْرَ بَدْرِيٍّ.
وَكَذَلِكَ لَوْ لَزِمَهُ الْقَتْلُ بِهَذَا حَدًّا مَا تَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ إقَامَتَهُ عَلَيْهِ.
وَفِيهِ نَزَلَ قَوْله تَعَالَى: ﴿يٰۤاَيُّهَا الَّذِيْنَ اٰمَنُوْا لَا تَتَّخِذُوْا عَدُوِّىْ وَعَدُوَّكُمْ اَوْلِيَآءَ﴾.
فَقَدْ سَمَّاهُ مُؤْمِنًا، وَعَلَيْهِ دَلَّ قِصَّةُ أَبِي لُبَابَةَ حِينَ اسْتَشَارَهُ بَنُو قُرَيْظَةَ، فَأَمَرَّ أُصْبُعَهُ عَلَى حَلْقِهِ يُخْبِرُهُمْ أَنَّهُمْ لَوْ نَزَلُوا عَلَى حُكْمِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ قَتَلَهُمْ.
وَفِيهِ نَزَلَ قَوْلُهُ تَعَالَى: ﴿يٰۤاَيُّهَا الَّذِيْنَ اٰمَنُوْا لَا تَخُوْنُوا اللّٰهَ وَالرَّسُوْلَ﴾
ترجمه: اگر مسلمانان فردی را منحیث جاسوس کفار دستگیر کنند که ادعای مسلمانی دارد اما به کافران علیه مسلمانان جاسوسی نموده و به این جرم نیز با رضایت کامل خود اعتراف میکند، او نباید کشته شود؛ زیرا آن اصولی که باعث شده است اسلام وی پذیرفته شود را ترک نکرده است. بنابر این، نمیتوان او را بر اساس ظاهر از اسلام خارج کرد، مگر زمانی که اصول ورود به اسلام را رد و ترک کرده باشد.
افزون بر این، عامل اصلی جاسوسی این فرد، طمع دنیوی و خواهشهای نفسانی است، نه فساد در عقیده و نیت؛ بههمین دلیل نمیتوان او را کافر خواند. این بهترین توجیه است و خداوند متعال نیز ما را به انتخاب چنین توجیه دستور داده است چنانکه فرموده است: “فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ”.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم نیز میفرماید: اگر سخنی از دهان برادرتان بیرون آمد که میتوان آن را به نیکی حمل کرد، به جنبه بد آن نگاه نکنید.
در این مورد که به عمل جاسوسی نه کسی کافر و نه کشته میشود از حدیث حاطب بن ابی بلتعه رضیاللهعنه استدلال گرفته شده است؛ زیرا او به قریش نامه نوشته بود که رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلّم بر شما حمله خواهد کرد، پس آماده باشید و خود را مسلح نمائید.
اگر این عمل او موجب کفر یا مستوجب قتل بود، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلّم او را رها نمیکرد، چه بدری میبود و چه غیر بدری؛ زیرا کفر در همه حال کفر است و در هیچ شرایطی جایز نیست.
همچنین اگر عمل او مستلزم قتل از روی سزا و حد میبود، پیامبر اکرم اجرای آن را ترک نمیکرد؛ چرا که حد، حق خداوند متعال است. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلّم در مورد زنی مخزومی که دزدی کرده بود، فرمود: عن الزهري عن عروة عن عائشة أن قريشاً أهمهم شأن المرأة المخزومية التي سرقت فقالوا من يكلم فيها رسول الله {ﷺ} فقالوا: ومن يجترئ عليه إلا أسامة بن زيد حب رسول الله {ﷺ} فكلمه أسامة فقال رسول الله {ﷺ} أتشفع في حدٍّ من حدود الله ثم قام فاختطب ثم قال إنما أهلك الذين قبلكم أنهم كانوا إذا سرق فيهم الشريف تركوه وإذا سرق فيهم الضعيف أقاموا عليه الحد، وايم الله لو أن فاطمة بنت محمد سرقت لقطعت يدها.
در مورد ماجرای حاطب بن ابیبلتعه خداوند متعال آیه زیر را نازل فرمود: “يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ” با اینحال، خداوند متعال حاطب را همچنان مؤمن خوانده است.
حضرت ابولبابه رضیاللهعنه و همکاری وی با کافران علیه مسلمانان:
یکی دیگر از دلایلی که نشان میدهد چنین اعمالی موجب کفر نمیشود، داستان ابولبابه رضیاللهعنه است. هنگامیکه یهودیان بنیقریظه از او مشورت خواستند، با حرکت دست به گردن خود اشاره کرد و به آنها فهماند که اگر به حکم رسول خدا صلیالله علیهوسلم تن دهند، کشته خواهند شد. این عمل او نوعی همکاری و هشدار به آنها بود.
پس اگر بنیقریظه پائین نمیآمدند و به جنگ خود ادامه میدادند خدا میداند با چه احوالی مواجه میشدند. این عمل در ذات خود تعاون و کمک مهمی بود هرچند آنان استفاده نکردند. در این ماجرا نیز خداوند آیه زیر را نازل فرمود: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا الله وَالرَّسُولَ.