عواملی که باعث شد اورخان در اهداف خود موفق گردد:
پیشروی مسلسل اورخان و بهرهبرداری از تلاشهای پدر خود عثمان، وجود امکانات مادی و معنوی که در تصرف مناطق آناتولی و تسلط عثمانیها مفید واقع شد، و تلاشهای اورخان نیز در این موفقیت نقش بسزایی دارد. وی برای گسترش امپراتوریاش اقدامات قاطعانهای انجام داد که مسیحیان حتی متوجه نشدند که این امپراتوری عثمانی به سمت اروپا در حرکت است. آنها تنها زمانی متوجه این موضوع شدند که مسلمانان از دریا عبور نموده و شهر گالیپولی را تصرف کردند.
امپراتوری بیزانس در مرحله ضعف قرار داشت؛ جامعه بیزانس دچار بینظمی سیاسی، انحطاط دینی و اجتماعی شده بود. این عوامل، ادغام امپراتوری بیزانس با امپراتوری عثمانی را آسان کرد. جنگهایی که بین بالکانیها و عثمانیها رخ داد و مزایایی که عثمانیها از آن به دست آوردند، نتیجه برکت وحدت در صفوف عثمانیها بود. از نظر دینی و فکری تمام نیرو متحد بود و به مذهب سنی اعتقاد داشتند.
عدم اعتماد بین دولتهای بلغارستان، صربستان و مجارستان، جبهه جنگ را تضعیف کرده بود. بههمین دلیل، این مردم در تحکیم وحدت سیاسی و نظامی در برابر عثمانیها ناکام ماندند. اختلافات دینی بین روم و قسطنطنیه و جنگهای داخلی بین گروههای کاتولیک، محبوبیت هر دو گروه را افزایش داد و پیوندهای آنها را محکمتر کرد. این تقسیمبندیها به سرعت کینه را در قلبهای گروهها ایجاد کرده بود.
سیستم نظامی جدید عثمانیها بر اساس یک روش تربیتی فکری و اهداف زبانی شکل گرفته بود و رهبران برجسته عثمانی نیز بر آن نظارت داشتند.
سلطان مراد اول:
مراد اول یک مجاهد شجاع، دلیر و پادشاهی دیندار بود؛ نظم را بسیار دوست داشت، دوست فقرا بود و با رعیت انصاف میکرد. او به سربازان خود توجه خاصی داشت و به فقرا و جهاد واقعی در راه خدا علاقهمند بود. به مساجد، مدارس و مراکز دینی علاقه زیادی داشت. در میان دوستان خود فرماندهان و افسران نظامی داشتند که همه این افراد بخشی از شورای مشورتی بودند و سلطان از تجربیات آنها استفاده میکرد.
باری آنها در آسیای صغیر و اروپا برای گسترش مرزهای امپراتوریشان دست به کار شدند. در اروپا، پادشاه عثمانی به مناطق تحت کنترول امپراتوری بیزانس حمله کرد و در سال ۷۶۲ هجری (۱۳۶۰ میلادی) شهر ادرنه (ادریانوپل) را تصرف کرد. این شهر در بالکان بسیار مشهور بود و پس از قسطنطنیه، دومین شهر بزرگ امپراتوری بیزانس محسوب میشد. در سال ۷۸۶ هجری (۱۳۶۶ میلادی)، این شهر به پایتخت امپراتوری عثمانی تبدیل شد. به این ترتیب، پایتخت این امپراتوری بزرگ از آسیا به اروپا منتقل شد و شهر ادرنه به یک پایتخت اسلامی تبدیل شد.
اهداف مراد در انتقال پایتخت:
مراد قصد داشت از قابلیتهای نظامی ادرنه استفاده کند و به مناطقی که جهاد در آنها در جریان بود، نزدیکتر شود. او با انتقال پایتخت به اروپا که از طریق جهاد به آن دست یافته بود، قصد داشت بخشی از امپراتوریاش را در این منطقه تشکیل داده و تسلط خود را بر مناطق مذکور افزایش دهد. مراد تمام راههای پیشرفت و وحدت امپراتوری و تمام اصول پادشاهی را در این امپراتوری گرد هم آورد. او شورای پادشاهی، قوانین، علما، دانشمندان دینی و مجالس مختلف مردم را تشکیل داد. قضات را در محاکم منصوب کرد و مراکز نظامی برای شهرها، مدارس و قطعات دینی ایجاد کرد. موقعیت سیاسی، نظامی، فرهنگی و دینی ادرنه حفظ و تقویت شد. تا اینکه در سال ۸۵۷ هجری (۱۴۵۳ میلادی) عثمانیها قسطنطنیه را تصرف کردند و پایتخت را از ادرنه به قسطنطنیه منتقل کردند.
اتحاد صلیبیون در برابر مراد:
جنبش جهادی و تبلیغی مراد ادامه داشت، کشورهای اروپایی را یکی پس از دیگری تصرف میکرد تا اینکه اردوی او برای تصرف مقدونیه حرکت کرد. شهرت پیروزیهای او به دورترین نقاط رسید. برای جلوگیری از پیشرفت آنها، اتحادیه صلیبی بالکان تشکیل شد. این پیمان امضا شد و صربها، بلغارها، ساکنان مجارستان و دیگر کشورها به این معاهده دعوت و تشویق شدند. در پیمان مذکور، کشورهای شرکتکننده یک ارتش بزرگ تشکیل دادند که تعداد آن به ۶۰ هزار نفر میرسید.
لالا شاهین، سپهسالار عثمانی، یک اردوی کوچک را در برابر ارتش بزرگ صلیبیون قرار داد. دو ارتش در نزدیکی رودخانه مارتیزا نزدیک به (تشیرمن) با یکدیگر روبرو شدند و جنگ درگرفت. صلیبیون ضربه سختی خوردند و قدمهای آنها سست شد. هر دو اردوی صرب و ارتش مارتیزا شکست خوردند.
فرمانده مجارستان با حیرت ظاهر شد. سلطان مراد در آسیای صغیر خزانهدار بود و از جایی که چندین شهر را تصرف کرده بود، به مراکز امپراتوریاش بازگشت تا نظم شهرهای تصرفشده را برقرار کند، همانطور که همیشه انجام میداد.
برخی از اقدامات مهم عثمانیها بر رودخانه مارتیزا که نقش بهسزايی ایفا کردهاند، عبارتند از:
۱-: در نتیجه این پیروزی، کشورهای تراکیه و مقدونیه تصرف شدند و مسلمانان به جنوب بلغارستان و شرق صربستان رسیدند.
۲-: املاک امپراتوری بیزانس در بلغارستان و همچنین صربستان یکی پس از دیگری مانند برگهای فصل خزان، سقوط کردند و تحت کنترول مسلمانان قرار گرفتند.