نویسنده: رحمت الله فیضان
جهاد یک قانون عمومى در عالم آفرینش است و همه موجودات جهان اعم از نباتات و حیوانات بوسیله جهاد مانع را از سر راه خود برمیدارند؛ تا بتوانند به کمال مطلوب خود برسند و با عوامل نابودى خود مبارزه کنند. جَهاد را تلاش توأم با رنج معنى مىکنند.جهاد، مصدر است بمعنى تلاش و نیز اسم است به معنى جنگ؛ جنگ را از آن جهت جهاد میگویند که تلاش توأم با رنج است.
باید توجه داشت که جهاد علاوه بر نبردهاى دفاعى و گاه تهاجمى، مبارزات علمى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى را نیز در بر مىگیرد.از آنجا که همیشه افراد زورمند و خودکامه، فرعونها و نمرودها اهداف انبیاء را مزاحم خود مىدیدهاند در برابر آنها ایستاده و جز به محو دین و آیین خدا راضى نبودند. از طرفى دیگر دینداران راستین در عین تکیه بر عقل، منطق و اخلاق باید در مقابل این گردنکشان ظالم بایستند و راه خود را با مبارزه و درهم کوبیدن آنان، به جلو باز کنند.
بلی!
یکى از افتخارات ما مسلمانان آمیخته بودن دین با مسأله حکومت و داشتن دستور جهاد در برنامههاى دینى است. خداوند می فرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ» اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! البته جهاد در برابر کفار همه جانبه و مخصوصاً جهاد مسلحانه میباشد و منظور از جهاد با منافقان انواع و اشکال دیگر مبارزه، غیر از مبارزه مسلحانه است مانند مذمت، توبیخ، تهدید و رسوا ساختن.
جهاد مردم افغانستان در برابر تجاوز نیروهای قشون سرخ شوروي سابق از قاعده فوق مستثنا نبوده و در ششم جدی 1358 هنگامیکه قطعات ارتش مدرن و تا دندان مسلح اتحاد شوروی سابق با غرور و کبکبه وارد کشور کوچک و فقیر افغانستان شدند، برژنف رهبر حزب کمونست اتحاد شوروی سابق و سایر شرکای جرمش به این عقیده باطل و پندار واهی باور داشت که گویا با وارد شدن قطعات ارتش سرخ به افغانستان روح آزادی و قدرت مبارزه و جسارت و پایداری مردم افغانستان از هیبت و شکوه آن از بین خواهد رفت و در مدت خیلی کوتاه تمام سر کشیها قیامها و نبرد این ملت کوچک درهم خواهد شکست و این سرزمین بقول معروف به جزیره ثبات برای اتحاد شوروی مبدل خواهد شد؛ اما دیر نگذشت که افسران عالیرتبه ارتش سرخ در جریان جنگ با ملت مومن و آزادی خواه افغانستان به این حقیقت تلخ ملتفت شدند که قضیه با این سادهگی که سیاست کرملین و استراتژیسهای نظامی ارتش سرخ می پنداشتند نبوده است. ملت کوچک و فقیر افغانستان که خصومت و ستیز با بیگانگان متجاوز در ژرفای روان و تاروپود و استخوانش نفوذ عمیقی داشت و عشق به آزادی در عروق مشاعرش موج میزد با سلاح ایمان بپا خواست دشتوکوه، درهوصحرا این خطه باستانی را بدریایی از آتش در برابر کوه های سلاح مدرن ارتش سرخ مبدل نمود.
ارتش سرخ که جهان از هیبتش میلرزید، در جنگ یک کشور فقیر و در مبارزه خونین با ملت کوچک افغانستان گرفتار یک مصیبت عظیم و علاج ناپذیر شده بود که متعاقبا گربا چف رهبر وقت اتحاد شوروی در یک اعتراف زیبا -افغانستان را به (زخم خونین ) برای اتحاد شوروِ تشبیه نمود.
باالاخره زمان سقوط و زوال ابرقدرت جهانی بدست مجاهدین راه حق فرارسید، بتاریخ ۲۶دلو دقیقا همین روز، مجبور به عقب نشيني از اين كشور شد. حدود نُه سال حضور اشغالگرانه اتحاد جماهير شوروي در افغانستان، نه تنها سبب از همپاشي امپراتوري كمونيزم شد، بلكه حدود يك و نيم مليون شهيد، سه مليون معلول، پنج مليون مهاجر و نابودي همه زير ساختهاي افغانستان نيز از نتايج آن اشغال بود؛ یک کارشناس سوئدی راجع به تاثیرات منفی اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شورِوی تخمین میزند که ۱ تا ۲ میلیون افغان در اثر جنگ جان خود را از دست دادهاند. نزدیک به ۵ الی ۱۰ میلیون افغان به ایران و پاکستان مجبور به مهاجرت شدند، علاوه از آن حدود ۲ میلیون نفر در داخل کشور آواره شده بودند. در دهه ۸۰ میلادی و با آغاز درگیریها در افغانستان، نیمی از کل مهاجران دنیا را افغانها تشکیل میدادند.
بد بختانه پیامد این تجاوز در اینجا به پایان نرسید، پیروزیها در اين ديار کمتر از تجاوزات خونین هم نبوده است؛ از همین رو لازم میدانم تا روی پیامد خروج قدرتهای متجاوز، قدری مکث کنم. شکست متجاوزین به دست ملت افغانستان، مایه غرور و افتخار است، قابل انکار نیست؛ اما ملت افغانستان نتوانست شهد این پیروزی را بهگونه شايسته بچشند. چون بلافاصله بعد از پيروزی، در گیرياختلافات ذات البینی، تفرقه قومی، زبانی، تجارت بخون شهدا، میراثی ساختن قدرت، زر اندوزی، چپاول و غارت بیت المال، جاسوسی برای استخبارات کشورهای بیگانه ودوام تیکه داری قومی گردید.
در نتیجه این فتنه هزاران شهروند بی گناه کابل به شهادت رسیدند کابل زیبا ویران شد و زمینه یک اشغال دیگر به رهبری امریکا مساعد گردید؛ اشغال، اشغال است چه توسط روس و چه توسط امریکا، دست نشانده هم دست نشانده است چه نورمحمد ترکي، حفیظ الله آمین، ببرک کارمل، نجیب الله و یا حامد کرزی، اشرفی غنی و عبدالله باشد. شکی نیست که کفر کفر است چه کفر کمونیستی و چه کفر صلیبی و دشمن هم دشمن است چه آن دشمن امریکایی باشد پس چه خوب میبود که یک تعداد از رهبران جهادی ما مثلیکه در مقابل روس ها شجاعانه ایستادند و با قیام های سوم حوت و ۲۴ حوت پوزۀ سردمداران کرملین را به خاک ذلت مالیدند، پوزۀ استکبار و سران کاخ سفید و سائر دول غربی متجاوز را نیز به خاک ذلت می مالیدند! میگویند تاریخ با بیرحمی و سنگدلی قضاوت میکند.
آری این حقیقت است و در این مورد هیچ شک و تردیدی نباید کرد که اکثر رهبران جهادی با قضاوت سخت و سنگدلانه تاریخ مواجه شدند، دین را به دنیا و جهاد را به قدرت مبادله نمودند.