محمد صادق طارق
كشور همسایه ما پاکستان اگر چه از یکسو پس از نام خود پسوند زیبای “اسلامی” را به کار میبرد اما از سوی دیگر محصول هفت و نيم دههی فدراليسم به شمار میآید که با استفاده از چند لفظ زینتی اسلامپسندانه میکوشد به چارچوب اسلام مدرن (!) وارد شود. او به جز يک ارتش مجهّز به موشکهای اتمی كه سه بار در میدان مبارزه با هند شكست خورده است؛ حاكميت سياسی مستقل، اقتصاد مرفه و نظام سياسی استوار كه توان پایان دادن به اختلافات حزبی، قومی، ايالتی و حتی داخلی نظام خود را بدون دخالت فوج داشته باشد، ندارد.
نظام جمهوریتخواه پاکستان به شکلی نظم یافته است كه آتش اختلاف همیشه در آن شعلهور باشد، سران حزبی به خاطر جلب افراد و پیروان بیشتر بر سر تقسيم حاكميت در جدل و كشمكش فرو بروند و از فيض نظام جمهوریتخواه خود شب و روز عليه همديگر توطئه و دسيسه بسازند. حاصل اين كشمكشها پيدايش دهها حزب و گروههای مذهبی و غيرمذهبی میباشد که چه بسی در نتیجهی اختلافها و ائتلافهای مصلحتی و منفعتی كوتاهمهلت در طی يک شب حزب تازهای به وجود میآید.
در حقیقت چون رهبران و رهروان سیاسی این کشور بر مبنای باور پلورالیسم (Pluralisme) تعدد سیاسی احزاب را معتبر دانسته اند در طول تاریخ کشور شان تا هنوز هیچ حکومت منتخب، دوره قانونی انتخابات خود را به پايان نرسانده است. بر بنیاد قوانین ملی کشور مذکور هر حزب و گروهی كه به میدان انتخابات وارد میشود بايد نزد استخبارات دوسيه مخالفت نداشته باشد، به عهد و پیمان وفا نموده باشد و هر گاه پیروزی را به دست آورد از اطاعت فوج سرکشی نکند. اما در عین زمان، دهها احزاب و گروههای ديگر كه در حاكميت علیای کشور سهیم نيستند اما در يکی از نهادهای ديگر دستگاه حکومتی نفوذ دارند با تمام نيرو تلاش میورزند حزب حاکم را از تخت سرنگون كرده و جايش را به خود بگیرد. هر گروهی رقیبش را مخفیانه و علنی تهمت میزند اما بر حزبی که در رأس قدرت قرار دارد به شکل گروهی تهمت میبندند تا او را خلع كنند.
فوج که علناً خود را بیطرف و غیر وابسته به حزب معیّن میداند، زمانیکه ناكامی و شکست گروه حاكم در اداره را قطعی و حتمی دانست به هر یک از احزاب تلقين میكند كه اگر شرايط ارتش را بپذیرد مورد حمايت قرار خواهد گرفت. به همین روش سالها سپری میشوند اما احزاب سیاسی پاکستان مشغول بازی و فریب دادن به همدیگر هستند و نام اين بازی را سياست گذاشته اند. تمام موارد یادآوری شده بر اینکه کشور پاکستان در لجنزار اختلافات درونی و تأثر از باور پلورالیسم (Pluralisme) فرو رفته است دلالت قطعی و حتمی دارد.
اما موضوع دیگر که جایگاه این کشور اسلامی را زیر سوال برده است موضع گیریهای ناکام خارجی آن در قبال همسایهگان؛ بهویژه در مقابل کشور عزیز ما افغانستان میباشد. کشور مذکور باز هم بر اساس باور ماکیاولیسم (Machiavellisme) که به عنوان فلسفه جدید استبداد مطرح میشود، تنها رسیدن به اهداف سیاسی خود را با درنظرداشت هر نوع مکر و فریب سیاسی مدنظر قرار داده و در این مورد رعایت هیچ نوع اصول اخلاقی را معتبر نمیداند، از همینرو اکثر اوقات به انگشت زخمی ما دست برده و از وضعیت نابسامان کشور ما به سود خود استفاده میکند.
پاکستان طبق عادت همیشگی خود بار دیگر پس از آنکه اداره فاسد پیشین در افغانستان نابود؛ و دوره اشغال آمریکا به پایان انجامید و یک دوره پرالتهاب سیاسی داخلی نیز در کشور پاکستان، بر بنیاد باور برخی از سیاسیون برجسته با دخالت مرموزانهی حلقات منطقهای و فرامنطقهای اجرا شد، تلاش مینماید از وضعیت نابسامان ما ناجوانمردانه به سود منافع ملی و سیاسی خود استفاده نماید.
در چنین شرائط پیچیدهی جهان اسلام که مسلمانان فلسطین زیر اشغال و ستم یهود، مسلمانان کشمیر تحت اشغال و شکنجههای هندوهای گاوپرست، مسلمانان سنکیانگ زیر تجاوز و استبداد چین، مسلمانان سوریه تحت بمباران روسیه قرار دارند و مسلمانان بیدفاع افغانستان بعد از چند سال تلاش پیهم و فداکاریهای بیدریغ تازه از چنگ و جنگ اشغالگران آمریکایی رهایی یافتهاند، از نیروی اتمی کشور اسلامی پاکستان انتظار میرفت به جای بمباران نمودن مسلمانان افغانستان در ماه مبارک رمضان که ماه فتوحات و غلبه بر دشمنان است، به خاطر دفاع از مقدسات مشترک دینی و اسلامی ما موقف قوی میگرفت اما او مانند مکتب فکری آنارشیسم (Anarechisme) حتماً سعادت مسلمانان را در نابودی حکومتهای اسلامی میداند!.
اگر چه حملات موشکی پاکستان از سالها به اینسو بر برخی از مناطق مرزی در ولایتهای کنر، ننگرهار و پکتیا جریان داشته است اما اینبار در طول تاریخ ۷۵ ساله خود برای بار سوم حریم هوایی کشور ما را نقض نموده و بر قریههایى از افغانستان بمباران میکند که در ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۳ هجری قمری نیز تعدادی از قریهجات ولایت خوست را هدف قرار داد.
بر بنیاد تحلیل برخی از سیاسیون منطقه، خیلی بعید نیست که کشور پاکستان باز هم برای باز نمودن راه دخالت بیگانهگان در حاکمیت مستقل سیاسی کشور ما، با راهاندازی همچین حملات ناجوانمردانهای کاسه صبر و حوصلهمندی رهبران ما را لبریز نموده تا بعد از بهکارگیری عمل بالمثل به جهان غرب ثابت سازد که طالبان به عنوان خطر جدی برای خاورمیانه با گذشت هر روز قویتر میشوند و برای مهار نمودن شان باید از اقدامات جدی کار گرفت. اما امید است رهبران و بزرگان سیاسی امارت اسلامی معضل مذکور را نیز طبق لزوم دید سیاسی خودشان حل و فصل نموده و دشمن را روسیاه و شرمنده سازد.