نورالهدی بهیر
در نظام تربیتی اسلام، تاسیس و اساس عقیده سالم در دوران کودکی بسیار حائز اهمیت است زیرا کودک امانت نزد پدر و مادر است و قلبش عاری از هر گونه تصور و اندیشه و آماده است تا هر نوع تصور و تفکر را در خود جای دهد. پس اساس اعتقاد سالم در قلب او خیر و سعادت دنیا و آخرت است و پدر و مادر و هر معلمی در این ثواب شریک است و هرگونه سهلانگاری در این مسئولیت، بسیار خطرناک است زیرا الله سبحانه و تعالی میفرماید: (یا أیها الذین آمنوا قوا أنفسکم و أهلیکم نارا وقودها الناس و الحجارة) سورة التحریم آیه ۶.
ترجمه: ای مؤمنان! خود و خانوادههای تان را از جهنمی که آتش آن مردم و سنگ است حفظ کنید. بر این اساس مرحله کودکی مرحلهای اساسی برای عقیده سالم، عادات خوب و اخلاق حسنه به شمار میرود، در این مرحله کودک از هر نوع فکر تهی میباشد، قلب و ذهن کودک آماده پذیرش تربیت صحیح است، این مرحله مرحله طهارت و پاکیزگی است که دل و ذهن از هر گونه فساد، نفاق و گناه پاک است. چیزی که در مرحله مذکور در شخصیتسازی کودک تاثیر به سزایی دارد خانواده و جامعهاش میباشد که کودک در آن بزرگ میشود؛ اگر جامعه و محیط فاسد و کفری باشد، تأثیر عمیقی در اعتقادات، عادات و اخلاق کودک دارد، و اگر در خانوادهای که نظام خانوادگی، اخلاق و معنویات وجود نداشته باشد یا در حال انحطاط باشد طبیعی است که فرزندان آن جامعه با آیندهای روبرو خواهند شد که نه تنها خانواده بلکه کل جامعه از اضرار آنها در امنیت نخواهد بود. اگر امروز به جوانان جامعه اسلامی دقت شود متوجه خواهیم شد که فرزندان امت اسلامی آنقدر که لازم است تربیت سالم و مجهز به روحیه و احساسات اسلامی را ندیده اند؛ امروز اگر افکار یک جوان را بررسی کنیم هیچ چیزی در او یافت نخواهد شد که آرزو و امیدی به خدمت به امت اسلامی داشته باشد و نه احساس غم و اندوه و دفاع از امت اسلامی را دارد. زیرا امروز اگر فرزندان امت اسلامی تربیت میشوند، در چنین جامعهای تربیت میشوند که اولین بار که بچه صحبت میکند، به جای کلمه طیبه با گفتن سخنان توهینآمیز، رکیک، بیهوده و زشت شروع میکند. وقتی خوب و بد را میداند و شروع به تحصیل و تعلیم میکند، به جای اینکه اسلام، ایمان، اخلاق و عقاید را بیاموزد، با تماشای سریالهای فحشا و فیلمهای جنسی آلوده میشود که این مرض اخلاقی رواج مسیحیت، یهودیت و الحاد در جامعه اسلامی را با خود حمل میکند. یک مبلغ دین مسیحیت در این باره میگوید: ما نسلی از مسلمانان را آماده کردهایم که استعمار در انتظار آن است، نسلی که نمیتواند با سختیها مقابله کند؛ بیپروا، راحتطلب و تنبل است اگر مقام و مرتبه بالایی به دست آورد به سبب عیش و نوش سخاوت جوانی را ندارد. از اینرو سخاوت ندارد که در جامعه اسلامی به کودکان دانش فرهنگ و تمدن اسلامی داده نمیشود، کودکان تحصیلکرده و بیسواد مشغول سریالهای هندی و ترکی و کتابهای داستانی عاشقانه هستند، کارگردانان هر فیلم را نسبت به فاتحان جهان اسلام بهتر میشناسند.
استعمارگران بذر اعتقادات و تعصبات خود را در ذهن فرزندان امت اسلامی میکارند و فرزندان را آنگونه که میخواهند تربیت میکنند. زویمر، رهبر مسیحیان میگوید: ما کودکانی را که در خانواده خود کسانی را ندارند که اسلام را به آنها خوب یاد بدهد، به راحتی به مسیحیت داخل کرده میتوانیم. پس میتوان گفت که مادران و خواهران خانوادههای مسلمان و در کل نظام اسلامی نیاز دارد تا داستانهای تاریخی قهرمانان اسلام را که شکل واقعی دارد به فرزندان امت اسلامی برسانند، مادران داستانهای آن قهرمانانی را مطالعه نموده و یاد بگیرند که همسران شان در راه خداوند به شهادت میرسیدند و آنها فرزندان خود را با روحیه ایثار، جهاد و شهادت تربیت میکردند. در نخست به آنها تیر و کمان میساختند تا در بین خود مقابله کنند، سپس زمینه تعلیم ابتدایی قرآن و حدیث را به آنها فراهم مینمود و از رسول خدا و دیگر قهرمانان واقعی برای شان تعریف میکردند تا در نهایت قهرمانان تاریخی مانند محمد بن قاسم سلطان، محمد فاتح و صلاح الدین ایوبی تبدیل شوند.
دولت اسلامی ضرورت دارد تا با آموزش در مساجد، مدارس و پوهنتونها و با سمینارهای علمی و پژوهشی فرزندان امت اسلامی را اینگونه تربیت کند تا این امت خفته را از خواب غفلت بیدار نموده و برای دفاع در برابر انواع استعمار فکری و تهاجم نظامی کفار و باطلپرستان آماده باشند.