ارزیابی شرعی تبلیغات و انتقادات داعش/خوارج علیه امارت اسلامی! بخش بیست‌ودوم

مولوی احمد علی

شیخ عبدالطیف رحمه‌الله:
شیخ عبداللطیف بن عبدالرحمن بن حسن بن محمد بن عبدالوهاب نجدی رحمه‌الله، نواده محمد بن عبدالوهاب نجدی، مؤسس جنبش وهابی و از علمای بزرگ است. او حتی از امامان جنبش وهابیت به شمار می‌رود. در کتاب “مجموعة الرسائل والمسائل النجدیة” جلد سوم، صفحه ۷، تحت عنوان “قصة حاطب و آیات سورة الممتحنة في موالاة المشرکين” واقعه نوشتن نامه حاطب رضی‌الله‌عنه به مشرکان را نقل کرده و برخی فواید را از آن استنباط کرده است.

یکی از این فواید اینست که کار حاطب رضی‌الله‌عنه نوعی از انواع موالات بود و قطعاً کسی که چنین کاری کند، از راه راست بسیار دور شده است. اما دستور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلّم که فرمود: “به شما راست گفت، رهایش کنید” نشان می‌دهد که این عمل کفرآور نبوده و حاطب رضی‌الله‌عنه به دلیل این کار کافر نشده است؛ زیرا ایمان قوی‌ای به خدا و رسول وی داشت و در این ایمان هیچ شکی نبود اما این کار را صرفاً برای اهداف دنیوی انجام داد و اگر کافر شده بود، پیامبر علیه‌السلام نمی‌فرمود: “رهایش کنید”.

و هیچ کس نگوید که این شخص از اهالی بدر بود و خداوند به اهل بدر فرموده است: “اعملوا ما شئتم فقد غفرتُ لکم”. بنابر این، اعلام الهی مانع کافر شدن او شد، زیرا ما می‌گوییم که کفر هیچ حسنه‌ای را باقی نمی‌گذارد و تمام حسنات و نیکی‌ها را از بین می‌برد. وقتی کفر واقع شود، هیچ حسنه‌ای باقی نمی‌ماند. پس مانع چه چیزی خواهد بود؟ و در این مورد اجماع امت وجود دارد که کفر تمام حسنات از جمله ایمان، را از بین می‌برد، همان‌طور که خداوند سبحانه وتعالی فرموده است: ﴿وَمَنْ يَّكْفُرْ بِالْاِيْمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهٗ﴾

همچنین خداوند سبحانه وتعالی فرموده است: ﴿وَلَوْ اَشْرَكُوْا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَّا كَانُوْا يَعْمَلُوْنَ﴾

اما هر آنچه در مورد موالات در آیات آمده است، سنت (یعنی احادیث) آن را تفسیر کرده، محدود ساخته و به موالات مطلقه عامه مقید کرده است. یعنی منظور از این موالات، موالات کامل است که نه برای اهداف دنیوی، بلکه به دلیل فساد اعتقادی و خباثت انجام می‌شود. و زیر مجموعه این موالات مطلق یا موالات تامه، مراتب متعددی وجود دارد. و گفته می‌شود که این دیدگاه صحابه کرام رضوان‌الله‌علیهم اجمعین و تابعین عظام رحمهم‌الله است که آن‌ها سلف و راسخان در علم هستند. در این باب، مانند این گفته:

“و تأمل قصة حاطب بن أبي بلتعة وما فيها من الفوائد، فإنه هاجر إلى الله ورسوله، وجاهد في سبيله، لكن حدث منه أنه ” كتب بسر رسول الله ﷺ إلى المشركين من أهل مكة يخبرهم بشأن رسول الله ﷺ ومسيره لجهادهم ليتخذ بذلك يدًا عندهم، يحمي أهله وماله بمكة. فنَزل الوحي بخبره. وكان قد أعطى الكتاب ظعينة جعلته في شعرها، فأرسل رسول الله ﷺ عليًّا والزبير في طلب الظعينة، وأخبر أنهما يجدانها في روضة خاخ. فكان ذلك، فتهدداها حتى أخرجت الكتاب من ضفائرها، فأتي به رسول الله ﷺ.

فدعا حاطب بن أبي بلتعة فقال له: “ما هذا؟” فقال: يا رسول الله! إني لم أكفر بعد إيمان، ولم أفعل هذا رغبة عن الإسلام، وإنما أردت أن تكون لي عند القوم يد، أحمي بها أهلي ومالي، فقال ﷺ: “صدقكم، خلوا سبيله”. واستأذن عمر في قتله فقال: دعني أضرب عنق هذا المنافق؟ فقال: “وما يدريك أن الله اطلع على أهل بدر فقال: اعملوا ما شئتم فقد غفرت لكم”.

وأنزل الله في ذلك صدر سورة الممتحنة فقال: ﴿يٰۤاَيُّهَا الَّذِيْنَ اٰمَنُوْا لَا تَتَّخِذُوْا عَدُوِّىْ وَعَدُوَّكُمْ اَوْلِيَآءَ﴾ الآيات، فدخل حاطب في المخاطبة باسم الإيمان ووصفه به، وتناوله النهي بعمومه، وله خصوص السبب الدال على إرادته، مع أن في الآية الكريمة ما يشعر أن فعل حاطب نوع موالاة، وأنه أبلغ إليـهم بالمودة، فإن فاعل ذلك قد ضل سواء السبيل؛ لكن قوله: “صدقكم خلوا سبيله” ظاهر في أنه لا يكفر بذلك إذا كان مؤمنا بالله ورسوله غير شاك ولا مرتاب، وإنما فعل ذلك لغرض دنيوي.

ولو كفر لما قيل: “خلوا سبيله”. لا يقال: قوله ﷺ لعمر: “وما يدريك لعل الله اطلع على أهل بدر فقال: اعملوا ما شئتم فقد غفرت لكم” هو المانع من تكفيره، لأنا نقول: لو كفر لما بقي من حسناته ما يمنعه من لحاق الكفر وأحكامه. فإن الكفر يهدم ما قبله لقوله تعالى: ﴿وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْاِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهٗ﴾، وقوله تعالى: ﴿وَلَوْ اَشْرَكُوْا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَّا كَانُوْا يَعْمَلُوْنَ ٨٨﴾، والكفر محبط للحسنات والإيمان بالإجماع؛ فلا يظن هذا.

وأما قوله: ﴿وَمَنْ يَّتَوَلَّهُمْ مِّنْكُمْ فَاِنَّهٗ مِنْهُمْ﴾، وقوله: ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُّؤْمِنُوْنَ بِاللّٰهِ وَالْيَوْمِ الْاٰخِرِ يُوَآدُّوْنَ مَنْ حَآدَّ اللّٰهَ وَرَسُوْلَهٗ﴾، وقوله تعالى: ﴿يٰۤاَيُّهَا الَّذِيْنَ اٰمَنُوْا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِيْنَ اتَّخَذُوْا دِيْنَكُمْ هُزُوًا وَّلَعِبًا مِّنَ الَّذِيْنَ اُوْتُوا الْكِتٰبَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ اَوْلِيَآءَ ج وَاتَّقُوا اللّٰهَ اِنْ كُنْتُمْ مُّؤْمِنِيْنَ ٥٧﴾، فقد فسرته السنة وقيدته وخصته بالموالاة المطلقة العامة.

وأصل الموالاة هو الحب والنصرة والصداقة، ودون ذلك مراتب متعددة، ولكل ذنب حظه وقسطه من الوعيد والذم، وهذا عند السلف الراسخين في العلم من الصحابة والتابعين معروف في هذا الباب وغيره. وإنما أشكل الأمر وخفيت المعاني والتبست الأحكام على خلوف من العجم والمولدين الذين لا دراية لهم بهذا الشأن، ولا ممارسة لهم بمعاني السنة والقرآن.”

همچنین شیخ عبداللطیف بن عبدالرحمن بن حسن بن محمد بن عبدالوهاب رحمهم‌الله در کتاب “عیون الرسائل والأجوبة” جلد اول، صفحه ۲۱۷ می‌فرماید:
شیخ المفسرین امام طبری رحمه‌الله که موالات را کفر دانسته، منظور او موالات مطلقه عامه (موالات کامل) است که به دلیل فساد اعتقادی و خباثت انجام می‌شود و این عمل کفر است. اما حاطب رضی‌الله‌عنه حتی به این حد نزدیک هم نشده بود؛ او فقط برای منفعت شخصی خود به آن‌ها احسان کرده بود و بس.

یعنی نه از دین آن‌ها راضی بود و نه نعوذ بالله به دین آن‌ها اعتقاد داشت، بلکه فقط برای یک هدف دنیوی مرتکب این جرم شده بود. الحمدلله که هیچ فساد اعتقادی و خباثتی در کار نبود.

قال الإمام الطبري – (رحمه الله) -: “يعني -تعالى ذكره- بقوله: ﴿وَمَنْ يَّتَوَلَّهُمْ مِّنْكُمْ فَاِنَّهٗ مِنْهُمْ﴾ ومن يتول اليهود والنصارى دون المؤمنين، فإنه منهم يقول: فإن من تولاهم ونصرهم على المؤمنين، فهو من أهل دينهم وملتهم، فإنه لا يتولى متولٍ أحداً إلا وهو به وبدينه وما هو عليه راضٍ، وإذا رضيه ورضي دينه فقد عادى ما خالفه وسخطه، وصار حكمه حكمه”.

جامع البيان عن تأويل أي القرآن لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري، (ت 310هـ) دار الفكر، 1408هـ، 6/277.
وهذا النوع من الموالاة التي ذكرها الطبري هو الموالاة المطلقة العامة، وهو ما لم يقترب إليه حاطب بن أبي بلتعة رضي الله عنه، إذ إنه أراد مجرد اتخاذ يدٍ عندهم يحفظ ماله.

Exit mobile version