ششم جدی

مقتصد  څارگر

ششم جدی یکی از سیاه ترین روزهای فصل پرآشوب تاریخ افغانستان بود

در آن زمان افغانستان در آستانه ورود به فصل جدید بود، افغان‌ها به خاطر ساخت و ساز افغانستان متحد شده بودند، برنامه‌های 7 ساله و 5 ساله انکشافی روی میزها هموار گردیده بود و برای عملی نمودن آنها تصمیم گرفته شده بود، افغانستان تحت تسلط هیچ کسی نبود و نسبتا هرچیز به نفع افغانستان بود ولی سرانجام یک فکر خونخوار، رهروان خونخوار، وحشت و بربریت را بر فضای افغانستان پراکنده کردند، حکومت خود را با کوبیدن بر سینه افغانها آغاز کردند، با شعار وطن پرستی، به ویرانی کشور کمر بستند، روستائیان را با آتش بمب ها چنان خسته کرده بودند که حتی بچه های قریه ها با بمب ها بازی می کردند، و این کمونیستان با دین چنان تضاد داشتند که کشتن علماء و تخریب مساجد را وظیفهء خود میدانستند.

کمونیست ها و عاملان اتفاق ششم جدی؛ آن مردم بی رحم و بی قلبی بودند که حتی بر حیوانات هم رحم نمیکردند و حتی حیوانات را در روستا ها نیز نشان میگرفتند.

کمونیست ها و عاملان اتفاق ششم جدی در زندان ها و اجتماعات آشکارا کمر دشمنی با الله متعال را (العیاذ بالله) بسته بودند و می گفتند: (حالا شما را خدای شما از دست ما برهاند). نعوذ بالله

کمونیست ها، خلقی ها و پرچمی ها در مجالس خود انسان را به گیاه سبز تعبیر می کردند و روز آخرت را بعد از مرگ انسان قبول نمی کردند.

اما در نهایت این جهاد و قربانی افغانان بود که در مقابل تفکر پلید آنان ایستادند و با مظلومان حساب باز کردند و آنان را به میدان جهاد عملی کشاندند، مجاهدین با وجود چالش های سخت؛ سینه خود را سپر نموده و هزاران سر را در مقابل این لشکر مستکبر و بی دین قربانی کردند که بلآخره کمر ظلم و ستم زمان را شکستند.

الحمدلله ثم الحمدلله که از برکات این جهادها و جانفشانی های مجاهدین است که اینک بار دیگر نظام اسلامی در افغانستان به دست سلحشوران افغان قایم گردید و پس از کشمکش های فراوان، افغانستان به دست افغانان دلیر و شجاع افتاد.

Exit mobile version