شهید ابو ابراهیم یحیی سنوار

ابو عثمان

 

خانواده‌اش به سبب اشغال استبدادی صهیونیست‌ها مهاجرت کرد، در منطقه خان‌یونس غزه به این نیت ساکن شد که حتماً دوباره به قریه و وطن خود باز می‌گردد. مردی نشکن از گوشت و استخوان اما ذوب‌کننده‌ی فولاد در سختی مهاجرت چشم به جهان فانی گشود. مادر مهاجرش او را با تکبند مقدسات و آزادی مملکت محکم می‌بست و با شیر حلال خود تغذیه‌اش می‌نمود. وی را با حمیّت عربی و اسلامی تربیه می‌کرد.

 

از کودکی حساس، شوخ و بیدار بود. زمانی که به آوان تعلیم رسید، درب مکتب را در همان ماحول اسلامی گشود و از دانشکده ادبیات عرب فارغ‌التحصیل شد. علاوه بر آموزش ادبیات زبان عربی، درس استقلال و روحیه اسلامی را از نماد ایمان و غیرت، شیخ العزة و الجهاد و شیخ الأحرار و الأبطال یاسین رحمه‌الله فرا‌ گرفت‌ و در این راه مقدس جهت کسب رضایت پروردگار مرید شیخ پرعزم خویش شد.

 

به محض فارغ‌التحصیلی تمام هم و غم خود را معطوف به آزادی قبله اول و حرام سوم کرد؛ سختی، درد و طمع او را از این هدف بلند منصرف نکرد. مشکلات راه جهاد، سلو‌ل‌های تاریک زندان و سنگینی زولانه‌ها در برابر عزم پولادین او دو دستی سلام می‌نمود.

 

چندین بار سختی‌های زندان را تحمل کرد، نزدیک به دو دهه را پشت میله‌های زندان گذراند اما عزمش همچنان مستحکم می‌شد بود و شور انتقام‌جویی و نفرت او از دشمن خبیث همچنان شعله‌ور می‌شد.

 

این شهسوار قوی نبردها درّاک، حساس‌تر و با تجربه‌تر از هر کس دیگری در زمینه خود بود. صدها جنگ‌جویان و فداکاران را با جاذبه‌های ایمانی و عزم راسخ خود تربیه نمود. در برابر انحصار صهیونیستی و استبداد نصرانی تجهیزات نظامی چشم‌گیری مهیا نمود، بلکه با وسایل اندک مصانع ابتکاری را اختراع نمود.

 

نوار محصور در دریا را به خاری در گلوی صهیونیسم تبدیل کرد، این نوار کوچک را که وسعت بسیار کمی‌دارد، به شبکه‌ای از سوپ‌ها و تونل‌ها تبدیل کرد؛ از آن قلعه تسخیرناپذیری ساخت.

 

شهسوار نبردها در این میدان شصت ساله شد، اما بدنش مانند عزم آهنین به او وفادار بود، مانند جوانی درخشان، نیرومند و مشتاق صفوف دشمن را پاره می‌کرد.

 

سکوت طولانی‌اش دشمن را مطمئن کرده بود، آن‌ها فکر می‌کردند که شیر نوار به خوابیده عمیقی فرو رفته است اما حقیقت چیز دیگری بود. شیر خواب نبود بلکه مشغول آماده‌سازی برای دشمن بود و ریشه‌های استخباراتی خود را در خانه دشمن تقویت می‌کرد.

 

او دشمن خود را که رقیبی در عرصه استخبارات نمی‌دید، چنان غافل کرد که دشمن را وادار به اعتراف به غفلت و ضعف خود کرد.

 

این تدارک با هدف شکستن انحصار دشمن و خنثی کردن نیات بلند و خطرناک، در روز ۷ اکتوبر ناگهان تطبیق شد. دیوارهای حصار را از بین برد، دشمنان را در پناه‌گاهای شان کشته، رسوا، تار و مار کرد. تعداد زیادی را به اسارت در آورد تا برادران مظلوم و دربند خود را آزاد کند.

 

اما استکبار جهانی را این شکست شرم‌آور سراسیمه کرد. جهت بقای خود به جهان غرب صدا زد. برای پوشاندن عار و ننگ خود از مسلمانان بی‌دفاع قصاص گرفت؛ توسط تجهیزات اتحادیه غربی به نسل‌کشی و تخریب عمومی پرداخت. این قطعه کوچک و زیبای زمین را با خاک یک‌سان کرد، ده‌ها هزار انسان بی‌دفاع را به خاک و خون کشید. آن‌ها تصور می‌کردند که با ارتکاب چنین ظلم و استبداد بی‌نمونه جهاد و مقاومت را ریشه‌کن می‌کنند و نوار غزه را به بخشی از اشغال خواهد انتقال خواهد نمود. اما جنگ و مقاومت از سال گذشته است و هنوز هم با شور و شوق می‌تپد و موج می‌زند.

 

مهمترین هدف دشمن از بین بردن این بازیکن خطرناک میدان بود، آن‌ها برای رسیدن به این هدف از تمام حلقه‌های استخباراتی مجهز به تکنالوژی استفاده کرده بودند، فرض می‌کردند فرد تحت تعقیب یا به جایی دور فرار کرده یا در تونل‌های پیچیده مخفی شده است؛ تعداد زیادی از جنگ‌جویان را برای دفاع از خود استخدام کرده و اسیران ما را سپر خود کرده‌اند، اما در واقع همه چیز بر خلاف انتظار آن‌ها شد و بار دیگر قدرت‌های مجهز حربی و استخباراتی شان را رسوا نمود. این رزمنده قوی میدان مبارزه نقاب‌پوش در نبرد ظاهر شد که با کشتن صهیونیست‌ها سینه خود را خنک می‌کرد و به دنبال جام شهادت تشنه‌وار می‌گشت. غالباً در سن ۶۱ سالگی مسلحانه در خط مقدم نبرد در حال مبارزه با دشمن بود که خداوند او را با دعوت به دیدار خود به شهادت رساند. نحسبه کذلک و الله حسیبه!

 

میدان جنگ داغ بود؛ تبادله تیرهای دست به دست با دشمنان بود که شیر اسلام زخمی شد. در همین وضع جراحت دستش را خودش بست و در صندلی‌ای جهت آرام تکیه زد. هواپیمای بدون‌سرنشین به دنبال او فرستادند. وقتی به او نزدیک شد به عنوان آخرین تلاش خود با چوب به آن حمله کرد. به این ترتیب هدف توپ‌خانه دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.

 

این سرباز فولادین و نشکن اسلام با سر برافراشته به سوی ابدیت از دنیای فانی رهسپار شد و چنان جماعت مقدسی را با جوهر ایمان از خود به جای گذاشت که تا روز قیامت در دفاع از مبانی اسلامی سربلند و استوار خواهد ایستاد.

ان‌شاءالله!

 

دو روز بعد از شهادتش، دشمن از شهادت او مطلع شد و جشن گرفت. به مبارزه قوی و عزم فولادین وی عتراف نمود که “والفضل ما شهدت به الأعداء”.

 

این فداکار اسلام تاریخ معاصر اسلامی خود را رنگین کرد و نام خود را در فهرست شهدای اسلام با خطوط طلایی نوشت. این تاریخ‌نویس عملی معاصر اسلام شهید ابو ابراهیم یحیی سنوار است.

رحمه الله رحمة واسعة و جزاه الله عن امة الإسلام جزاء حسنا.

Exit mobile version