ارزیابی شرعی تبلیغات و انتقادات خوارج داعشی علیه امارت اسلامی بخش نوزدهم

مولوی احمد علی

احتیاط در تکفیر:
فقهاء اهل السنة والجماعة و سلف صالح همگی بر این مسئله متفق‌اند که در امر تکفیر باید نهایت احتیاط رعایت شود، این کار وظیفه هر کسی نیست و سخن هر فردی در این باب قابل اعتبار نیست، بلکه باید به دیدگاه‌های علمای بزرگ سلف و متقدمین که علم، تقوا و احتیاط‌شان در میان امت پذیرفته شده است؛ توجه کرد.

زیرا پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌فرماید:
“أيَّما رجل قال لأخيه: يا كافر فقد باء بها أحدهما” (متفق على صحته)
و همچنین از ابی‌ذر رضی‌الله‌عنه روایت شده که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:
“لا يرمي رجل رجلا بالفسوق، ولا يرميه بالكفر، إلا ارتدت عليه إن لم يكن صاحبه كذلك” (متفق على صحته)
و نیز فرمود:
“ومن دعا رجلا بالكفر، او قال: عدو الله، وليس كذلك، إلا حار عليه” (متفق على صحته)
معنی “حار عليه” این است که به خود او بازمی‌گردد.

۱. علامه ابن نجیم رحمه‌الله می‌فرماید:
“وينبغي للعالم أن لا يبادر بتکفير أهل الاسلام.”
(ترجمه: بر هر عالمی واجب است که در تکفیر مسلمانان شتاب نکند).
و همچنین بطور خلاصه بیان میدارد که:
“إذَا كَانَ فِي الْمَسْأَلَةِ وُجُوهٌ تُوجِبُ التَّكْفِيرَ وَوَجْهٌ وَاحِدٌ يَمْنَعُ التَّكْفِيرَ، فَعَلَى الْمُفْتِي أَنْ يَمِيلَ إلَى الْوَجْهِ الَّذِي يَمْنَعُ التَّكْفِيرَ تَحْسِينًا لِلظَّنِّ بِالْمُسْلِمِ.”
(ترجمه: اگر در مسئله‌ای دلایلی بر تکفیر وجود داشته باشد و تنها یک دلیل مانع تکفیر باشد، بر مفتی واجب است به دلیل مانع تمایل یابد، زیرا نسبت به مسلمانان باید حسن ظن داشت). (البحر الرائق، جلد پنجم، صفحه ۱۳۴)

واقعه حاطب بن ابی‌بلتعه رضی‌الله‌عنه نیز مثال خوبی است. او گفت: “لا تعجل عليَّ يا رسول الله” (ای رسول خدا! صبر کنید و عجله برمن نکنید). پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم نیز عجله نکرد و سخنان او را شنید زیرا جرم او ثابت شده بود، و زمانی که گفت یا رسول الله صلی الله علیه و سلم این کار را به خاطر ارتداد انجام نداده ام بلکه به خاطر منفعت شخصی انجام دادم لذا رسول الله صلی الله علیه وسلم اورا تصدیق نمود و به صحابه کرام فرمود: (قد صدق حاطب فخلوا سبیله) یعنی حاطب راست میگوید وی را رها نمایید.

۲. سخن علامه شامی رحمه‌الله:
ایشان می‌گوید:
“رَوَى الطَّحَاوِيُّ عَنْ أَصْحَابِنَا لَا يُخْرِجُ الرَّجُلَ مِنَ الْإِيمَانِ إلَّا جُحُودُ مَا أَدْخَلَهُ فِيهِ، ثُمَّ مَا تَيَقَّنَ أَنَّهُ رِدَّةٌ يُحْكَمُ بِهَا، وَمَا يَشُكُّ أَنَّهُ رِدَّةٌ لَا يُحْكَمُ بِهَا، إذْ الْإِسْلَامُ الثَّابِتُ لَا يَزُولُ بِالشَّكِّ، مَعَ أَنَّ الْإِسْلَامَ يَعْلُو، وَيَنْبَغِي لِلْعَالِمِ إذَا رُفِعَ إلَيْهِ هَذَا أَنْ لَا يُبَادِرَ بِتَكْفِيرِ أَهْلِ الْإِسْلَامِ.”
ترجمه: امام طحاوی رحمه الله نقل نموده است هیچ فردی از ایمان خارج نمی‌شود مگر با انکار آنچه که او را وارد اسلام کرده است، و چیزی که ردّت به آن یقینی باشد فیصله نیز به ردّت آن میشود و چیزی که ردّت به آن شکی باشد حکم به آن نیز نمیشود زیرا که اسلام با شک زایل نمیگردد، و اسلام بلند مرتبه است لذا برای عالم سزاوار نیست که شتاب و عجله در تکفیر مسلمانان نماید.

همچنین تأکید می‌کند:
“أَقُولُ: قَدَّمت هَذَا لِيَصِيرَ مِيزَانًا فِيمَا نَقَلْته فِي هَذَا الْفَصْلِ مِنَ الْمَسَائِلِ، فَإِنَّهُ قَدْ ذُكِرَ فِي بَعْضِهَا إنَّهُ كُفْرٌ مَعَ أَنَّهُ لَا يَكْفُرُ عَلَى قِيَاسِ هَذِهِ الْمُقَدِّمَةِ فَلْيُتَأَمَّلْ اهـ مَا فِي جَامِعِ الْفُصُولَيْنِ وَفِي الْفَتَاوَى الصُّغْرَى: الْكُفْرُ شَيْءٌ عَظِيمٌ فَلَا أَجْعَلُ الْمُؤْمِنَ كَافِرًا مَتَى وَجَدْتُ رِوَايَةً أَنَّهُ لَا يَكْفُرُ ا هـ وَفِي الْخُلَاصَةِ وَغَيْرِهَا: إذَا كَانَ فِي الْمَسْأَلَةِ وُجُوهٌ تُوجِبُ التَّكْفِيرَ وَوَجْهٌ وَاحِدٌ يَمْنَعُهُ فَعَلَى الْمُفْتِي أَنْ يَمِيلَ إلَى الْوَجْهِ الَّذِي يَمْنَعُ التَّكْفِيرَ تَحْسِينًا لِلظَّنِّ بِالْمُسْلِمِ.

زَادَ فِي الْبَزَّازِيَّةِ: إلَّا إذَا صَرَّحَ بِإِرَادَةِ مُوجِبِ الْكُفْرِ فَلَا يَنْفَعُهُ التَّأْوِيلُ ح، وَفِي التَّتَارْخَانِيَّة: لَا يَكْفُرُ بِالْمُحْتَمَلِ؛ لِأَنَّ الْكُفْرَ نِهَايَةٌ فِي الْعُقُوبَةِ فَيَسْتَدْعِي نِهَايَةً فِي الْجِنَايَةِ، وَمَعَ الِاحْتِمَالِ لَا نِهَايَةَ اهـ وَاَلَّذِي تَحَرَّرَ أَنَّهُ لَا يُفْتَى بِكُفْرِ مُسْلِمٍ أَمْكَنَ حَمْلُ كَلَامِهِ عَلَى مَحْمَلٍ حَسَنٍ، أَوْ كَانَ فِي كُفْرِهِ اخْتِلَافٌ وَلَوْ رِوَايَةً ضَعِيفَةً، فَعَلَى هَذَا فَأَكْثَرُ أَلْفَاظِ التَّكْفِيرِ الْمَذْكُورَةِ لَا يُفْتَى بِالتَّكْفِيرِ فِيهَا، وَلَقَدْ أَلْزَمْتُ نَفْسِي أَنْ لَا أُفْتِيَ بِشَيْءٍ مِنْهَا اهـ كَلَامُ الْبَحْرِ بِاخْتِصَارٍ. (باب المرتد، ۲۵۶ صفحه)”.

۳. علامه ابن همام رحمه‌الله می‌فرماید:
“يقع في کلام أهل المذهب تکفير کثير، ولکنه ليس من کلام الفقهاء الذين هم المجتهدون، با من غیرهم ولا عبرة بغیر الفقهاء.”
(ترجمه: در کلام اهل مذهب تکفیر فراوان دیده می‌شود، اما این کلام فقهایی که مجتهد هستند؛ نیست، و به کلام غیر فقها درین موضوع حساس اعتبار داده نمیشود). فتح القدیر جلد ۶ صفحه ۱۰۰.

۴. ابن جزِی المالکی الکلبی الغرناطی رحمه‌الله می‌گوید:
“الفاظی که در نصوص در ارتباط به کفر آمده است احکام مختلف دارند: (فمنها ما هو کفر، ومنها ما هو دون الکفر، ومنها ما يجب فيه القتل، ومنها ما يجب فيه الأدب، ومنها ما لا يجب فيه شيء) یعنی بعضی از آن الفاظ کفر است، بعضی دون کفر، در برخی قتل واجب است، در برخی ادب و تأدیب، و در برخی هیچ حکمی واجب نیست.”
(القوانين الفقهية، صفحه ۲۴۰)

۵.علامه شاطبی المالکی رحمه‌الله می‌گوید:
” وقد اختلف الأمة في تکفير هؤلاء الفرق أصحاب البدع العظمى، ولکن الذي يقوى في النظر، ويحسب في الأثر عدم القطع بتکفيرهم، والدليل عليه عمل السلف الصالح فيهم”.
(ترجمه: در مورد گروه های صاحبان بدعت های بزرگ امت اسلامی نظریات مختلفی دارند اما نظر قوی این است که در تکفیر این گروه‌ها قطعیت وجود نداشته باشد و دلیل آن نیز عملکرد سلف صالح درین مورد است). الاعتصام جلد دوم صفحه ۲۲.
مراد از (اصحاب البدع العظمی) خوارج، شیعه، معتزله وغیره است زیرا سلف و متقدمین از این گروه ها تعبیر به فرق الضالة مینمودند نه به فرق مرتدة ویا کافرة.

۶. علامه نووی الشافعی رحمه‌الله می‌فرماید:
“ولا يکفر أهل الهواء والبدع.”
(ترجمه: اهل هوا و بدعت را نباید تکفیر کرد). شرح النووي، جلد اول صفحه ۱۵۰.
مراد از اهل الهوا و اهل البدع؛ خوارج، شیعیان و معتزله می‌باشد.

۷. ابن مفلح رحمه‌الله از ابن جوزی رحمه‌الله نقل می‌کند که: بعضی از علماء اقدام به تکفیر نمودن تاویل کنندگان از اهل قبله نموده اند.
و نیز می‌فرماید”وأقبح حالاً من هؤلاء المکفرين قوم من المتکلمين کفروا عوام المسلمين.”
(ترجمه: وضعیت برخی متکلمان که عوام مسلمانان را تکفیر می‌کنند، بدتر از تکفیرکنندگان است). الفروع لابن المفلح جلد ۶ صفحه ۴۸۸.

۸. امام قرطبی رحمه‌الله می‌فرماید:
“وباب التکفير باب خطير، أقدم عليه کثير من الناس فسقطوا، وتوقف فيه الفحول فسلموا، ولا يعدل بالسلامة شيئاً. ( المفهم للقرطبي، ۱ دويم جلد، ۱۱۱مه صفحه)”.
(ترجمه: باب تکفیر بسیار خطرناک است. بسیاری وارد آن شدند و سقوط کردند، دانشمندان در آن سکوت کردند نجات یافتند و با اینکه کسی نجات یابد هیچ چیزی برابر نمیشود).

۹. سخن امام غزالی رحمه‌الله:
“إن التكفير هو صنيع الجهال، ولا يسارع إلى التكفير إلا الجهلة، فينبغي الاحتراز من التكفير ما وجد الإنسان إلى ذلك سبيلا، فإن استباحة الدماء والأموال من المصلين إلى القبلة المصرحين بقول: “لا إله إلا الله محمد رسول الله” خطأ. والخطأ في ترك ألف كافر أهون من الخطأ في سفك محجمة من دم مسلم. والوصية: أن تكف لسانك عن أهل القبلة ما أمكنك، ما داموا قائلين “لا إله إلا الله محمد رسول الله”، غير مناقضين لها. والمناقضة: تجويزهم الكذب على رسول الله ﷺ بعذر أو غير عذر، فإن التكفير فيه خطر، والسكوت لا خطر فيه”.
ترجمه: تکفیر کار جاهلان است، و جز جاهلان کسی دیگر شتاب در آن نمیکند و سزاوار است که تا جایی که امکان دارد انسان از تکفیر احتراز نماید، زیرا مباح قرار دادن خون و مال مسلمانانی که اهل قبله هستند و کلمه لااله الا الله محمد رسول الله را می‌خوانند اشتباه است و اشتباه در ترک هزار کافر آسان‌تر است از اشتباه در ریختن خون یک مسلمان). زیرا در تکفیر خطر وجود دارد اما در سکوت خطری نیست.

۱۰. حافظ ابن تیمیه رحمه‌الله می‌فرماید:
وليس لأحد أن يكفر أحداً من المسلمين، وإن أخطأ وغلط حتى تقام عليه الحجة وتبيَّن له، ومن ثبت إسلامه بيقين لم يزُل ذلك عنه بالشك، بل لا يزول إلا بعد قيام الحجة وإزالة الشبهة. (مجموع الفتاوى، ۱۲ جلد، ۴۶۶مه صفحه).
ترجمه: هیچ‌کس حق ندارد مسلمانی را تکفیر کند، حتی اگر خطا کرده باشد، مگر اینکه حجت بر او تمام شود و کسی که اسلام وی ثابت شده باشد هرگز با شک ازبین نمی‌رود مگر اینکه دلیل واضح آورده شود و شبهه دور گردد.

بنابراین تکفیر یک فصل بسیار خطرناک است، همیشه علما و بزرگان سلف و جید در این موضوع احتیاط کرده‌اند، در این میدان خطرناک نه تنها خودشان از سقوط و گمراهی نجات یافته‌اند، بلکه بخش بزرگی از امت را از گمراهی، تفرقه و پراکندگی حفظ کرده‌اند، بسیاری از نادان‌ها و کم‌علم‌ها در این زمینه بی‌احتیاطی کرده‌اند، و در نتیجه خودشان سقوط کرده‌اند، در گمراهی افتاده‌اند و بخش‌هایی از امت را نیز به گمراهی، تفرقه و اختلاف کشانده‌اند.

افرادی که دارای مزاج تکفیری هستند و در تکفیر شتاب و عجله می‌کنند، همواره غم‌ها و مصیبت‌های بزرگی برای امت به وجود آورده‌اند و همیشه امت را دچار تفرقه و فتنه کرده‌اند، جهاد معاصر نیز توسط عناصر افراطی آسیب‌های جبران‌ناپذیری دیده است؛ انفجارهایی که در بازارها، مساجد، جنازه‌ها و مدارس رخ داده؛ دعوت جهادی را با مشکلات و موانع مواجه کرده است، در میان امت اسلامی تحولی انقلابی رخ داده بود، مردم به جهاد و قتال روی آورده بودند، مجاهدین باوجود تبلیغات طاغوتی نیک‌نام بودند و جبهه‌های جدیدی در جهان اسلام گشوده می‌شد اما در برخی جبهه‌ها و مناطق این تحولات به نقطه صفر بازگشتند.

این نتایج ناشی از اقدامات و عملیات‌های بی‌احتیاطانه و غیرشرعی است که پشت آن‌ها یک فکر و عقیده غیرشرعی وجود داشت، اگر آن کسانی که این اقدامات و عملیات‌ها را انجام دادند اعتقاد می‌داشتند که این کارها جهاد نبوده و نه وسیله‌ای برای کسب رضایت خدا و ورود به بهشت است، پس آن‌ها هرگز این کارها را نمی‌کردند.

چنین نظریاتی در بسیاری از گروه‌های جهادی ظهور کرد که با مواضع معتدل اهل سنت و جماعت در تضاد بودند، این امر باعث ایجاد فاصله و جدایی میان گروه‌های جهادی و طبقات مذهبی سنی شد که مجاهدین را با انحرافات مذهبی و فردگرایی (شذوذ و تفرد) مواجه ساخت، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرموده‌اند: (هلک المتنطعون، قالها ثلاثا) «هر کسی که در دین سختگیری بیجای کند، هلاک خواهد شد» (مسلم، کتاب العلم).

سختگیری و افراطی‌گری در اقوال و اعمال موجب هلاکت می‌شود، (شرح نووی بر مسلم) همان‌طور که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم در مورد کسانی که اهل تکفیر هستند فرمودند: «آن‌ها از دین بیرون می‌روند همانطور که تیر از کمان می‌گذرد». (بخاری)

Exit mobile version