از صفحات تاریخ؛ خلافت عثمانی! بخش بیست‌ودوم

حارث عبیده

بدرالدین در زمان سلطان غازی خداوندگار (مراد اول) متولد شد، او در دوران کودکی نزد پدرش علم حساب و دانش اکتسابی آموخت، قرآن کریم را حفظ کرد و سپس کتاب‌های ابتدایی را نزد عالم شناخته‌شده، مولانا شاهدی، فرا گرفت.

او چند کتاب در صرف و نحو را نزد مولانا یوسف خواند و سپس راهی مصر شد و در مدرسه سید شریف جرجانی و مولانا مبارک‌شاه منطقی در قاهره، به تحصیل علم اکتسابی پرداخت، پس از آن همراه با مبارک‌شاه به حج بیت‌الله رفت و در مکه مکرمه شاگرد شیخ زیلعی شد، سپس دوباره به قاهره بازگشت و در حضور سید جرجانی از شیخ اکمل‌الدین (بایبوری) بهره‌مند گردید.

شیخ اکمل، استاد سلطان مملوکی مصر (فرج بن سلطان برقوق) بود، وقتی بدرالدین تحصیلات ظاهری‌اش را به پایان رساند، به تصوف علاقه‌مند شد، بنابراین نزد یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های روحانی آن دوران مصر، سعید اخلاطی رفت و از دست او بیعت گرفت، شیخ اخلاطی او را به تبریز فرستاد تا به مردم ذکر “الله‌-الله” و عمل بر آن را بیاموزد.

گفته می‌شود زمانی که تیمور لنگ به تبریز آمد بدرالدین را بسیار گرامی داشت و اموال فراوانی به او هدیه داد، اما او همه آن اموال را رها کرد و رهسپار بدلیس شد، سپس به سوی مصر سفر کرد و پس از آن از حلب و کوینه به “روم بُشنار” (تبره) رسید، در آنجا از سوی رئیس جزیرهٔ ساقز ـ که فردی مسیحیِ مذهبی بود ـ دعوت شد.

بدرالدین بر اساس آن دعوت به ساقز رفت و آن امیر مسیحی به دست او مسلمان شد، پس از آن زمانی که موسی بن سلطان به اقتدار رسید، بدرالدین را به منصب قضاوت منصوب کرد اما پس از آنکه موسی به دست برادرش محمد کشته شد، بدرالدین همراه خانواده‌اش دستگیر و به شهر ازنیق (ازنیک) منتقل شد.

ازنیک نام شهری در ترکیه است، بدرالدین در آنجا مردم را به مذهب فاسد و گمراه‌کننده‌اش دعوت کرد. او مردم را به برابری در دین، مال و دارایی فرا می‌خواند و میان عقیده مسلمان و غیرمسلمان تفاوتی قائل نبود او می‌گفت: “همه انسان‌ها، فارغ از دین و عقیده، با یکدیگر برادرند.”

این همان دعوت یهودیان ماسونی بود، دعوت به وحدت ادیان؛ از سوی نادانان، ناآگاهان و پیروان زمانه، به‌راحتی پذیرفته شد و شمار پیروان بدرالدین افزایش یافت، در میان مروّجان مذهب و روش بدرالدین، فردی بسیار شناخته‌شده به نام “پیر قلیجه مصطفی” وجود داشت، همچنین فردی دیگر به نام “طوره کمال” که اصالتاً از نسل یهودیان بود نیز شهرت یافت.

یهودیان از زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم تاکنون در برابر مسلمانان بهانه‌جویی می‌کنند، به هر صورت؛ این مذهب باطلِ وحدت ادیان به‌طور کامل گسترش یافت و پیروان فراوانی پیدا کرد، تا آنجا که خبر گسترش این عقیدهٔ گمراه‌کننده به گوش سلطان محمد چلَبی رسید، سلطان برای مقابله با بدرالدین، لشکری بزرگ فرستاد اما افسوس که فرمانده آن لشکر، سیسمان که از سوی محمد چلَبی فرستاده شده بود، به دست پیر قلیجه کشته شد و لشکر شکست خورد.

سپس سلطان وزیر ویژه‌اش، بایزید پاشا را با لشکری دیگر فرستاد او در منطقه “قره بورنو” بر پیر قلیجه غلبه کرد و حد شرعی جنگ را بر او جاری ساخت.

Exit mobile version