رهبریت پس از شهادت ابومصعب الزرقاوی، ابوحمزه را به عنوان امیر مجاهدین عراق منصوب کرد اما ناگهان ابوحمزه برکنار شد و ابوبکر بغدادی به عنوان فرمانده جبهه عراق جایگزین شد، در حالی که بغدادی یک فرد عادی در سازمان بود. این کار تمام مجاهدین و مردم را شگفتزده کرد.
پس از انتصاب ابوبکر بغدادی نام سازمان ناگهان به «دوله العراق الاسلامی» تغییر یافت که قبل از آن، تمام مجاهدین تحت نام قاعدة الجهاد مشغول مبارزه بودند. به انتصاب بغدادی بعثیهای سابق شروع به پیوستن به این سازمان کردند. بعثیهای باقیماندهگان فوج صدام حسین بودند که اکثراً تابع کمونیسم بودند.
ابوبکر بغدادی امور جنگ را به همین جنرالهای جدید بعثی سپرد که به آنها فرصت داد تا از ملت خود و مجاهدین انتقام بگیرند.
رهبران نخبه سازمان قاعدة الجهاد که تمام عمر خود را صرف جهاد، هجرت و علم کرده بودند، از مناصب بالا برکنار زده شدند و ناگهان قصد گرفتند سران مجاهدین را به اسارت بگیرند و به شهادت برسانند، جنرالهای بعثی را به جای آنها آوردند و آنها را به مناصب عالی منصوب کردند.
هنگامی که ابوبکر بغدادی خود را خلیفه و امیرالمؤمنین اعلان کرد؛ زمانی بود که خوارج_داعش مراحل عروج خود را تجربه کرده بودند، شعار خلافت آنها به سراسر جهان رسید، از آنجائیکه خوارج افراد بسیار فعال، آموزشدیده و مجرب رسانهای داشتند، شروع به جذب جوانان به سازمان خود در سطح بینالمللی نمود و در مدت زمان بسیار کوتاهی نوجوانان جدیدی از سراسر جهان به عراق هجوم آوردند.
همانطور که در بقیه جهان اسلامی، اسلام محکوم بود و دستگاههای ظالمانه حکومت میکردند؛ مردم از نظامهای طاغوتی به تنگ آمده بودند، با اعلان خلافت از سوی بغدادی مردم خوابهای قیام خلافت واقعی اسلامی را میدیدند بههمین دلیل دولة الاسلام به سرخط خبرهای جهانی تبدیل شد.
خوارج نیز به طور مداوم اصدارات جذاب خود را منتشر میکردند؛ همان بود که تعداد هنگفتی از سراسر جهان که اکثریت آنها را جوانان تشکیل میداد، به عراق سرازیر شدند، زندگی زیبا، زن و فرزندان شان را به خاطر جهاد و شهادت رها کردند اما از این غافل بودند که درگیر یک فتنه بزرگ میشوند.